صفحه اصلی
ولادت حضرت ابوالفضل (ع) و روز جانباز
  • 31318 بازدید

بسم الله النور

 

باید دخیل بارشِ الطافِ رب شود
تا یک قلم به وصفِ رُخَت منتخب شود
وقتی که شعر درپیِ اوصافِ حُسنِ توست
باید تمامِ قافیه­هایش ادب شود!
آغاز می‌کنم سخنم را به نام ماه                                                          دم می‌زنم دوباره ز لطف مدام ماه
شب رفت و «قمر» درخشید تا اثبات کند «ماه بنی هاشم» نور روزهای ظلمت است و هر که در این حلقه نیست فارغ از این ماجراست! او آمد تا به انسان، اعجاز «ادب» بیاموزد و عشق را در وادی بلا شرمنده خود کند. ماه منیر بنی هاشمیان پا به زندان خاکیان نهاد و خوی افلاکیان به زمین آورد تا نشان دهد اوج آزادگی در پرواز از حصار تن است و بازی با جان و ترنم این سخن که: «جان چه باشد که فدای قدم دوست کنم؟». او بر لب شریعه­ی فرات به انسان آموخت که با لبی تشنه­ی آب می­توان لبالب و سیراب از جام عشق شد و تصویر مولای خویش آنچنان بر دل حک نمود که فرات، ملتمس یک نگاه تو گردد.  
آری «پدر فضل» و «عبد صالحِ» خداوند و «باب حوائج» الی الله پا به عرصه وجود نهاد و «سقای تشنگان» عالم گشت. «عباس» یعنی شیر بیشه شجاعت آمد تا بعد از غم حضرت ملیکه خلقت – صدیقه طاهره سلام الله علیها- باری دیگر لبخند بر لبان «اسدالله» بنشاند؛ اما نمی دانم چرا در پسِ این واژه­های مبارک و پر معنا و این سرور میلاد، غمی رازآلود، قلم را به تنگنای «دست» و «علم» و «مشک» می­کشاند! دستی که گاهِ تولد، بوسه خورد برای جداشدن! و اشکی که بر گونه مولا نشست و او را «علمدار» عشق خواند و روضه­ای که با سؤال حضرت ام­البنین تازه شروع شد!! سخن از مشک به میان آمد؛ مشکی که چاره تشنگان کربلا بود اما بدون سقا نه با آب که با آه برگشت! و تفسیر «ابوالقربه» را ناتمام نهاد و قرنها نَقل محافل سوختگان عالم گشت که:
ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
سقای حرم سید و سالار نیامد

 

دکتر سید احمد هاشمی علی آبادی عضو هیئت علمی دانشکده الهیات و ادیان و استاد مشاور انجمن علمی و دانشجویی

افزودن نظرات